تُرا در صفِ‌ صحبت آرزويی دور ديده‌اند

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

تُرا در صفِ‌ صحبت آرزويی دور ديده‌اند

اما من که خوب می‌شناسَمَت
 
من بارها .. ،

تُرا بارها در انتهای رويايی غريب ديده بودم

تُرا در خانه، در خوابِ آب، در خيابان

در صفِ خاموشِ مردمان، اتوبوس، ايستگاه و

سايه‌سارِ مه‌آلود آسمان ..

تمامِ اين سالها هميشه کسی از من سراغِ تُرا می‌گرفت

تو نشانیِ من بودی و من نشانیِ تو

گفتی بنويس

من شمال زاده شدم

اما تمامِ درياهای جنوب را من گريسته‌ام

راهِ دورِ تهران آيا

هميشه از ترانه و آوازِ ما تهی خواهد ماند؟


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |